همزمان با شب یلدا، پس از پنج روز حضور قصهگویانی از سراسر کشور به شکل حضوری و قصهگویانی از پنج قاره جهان به شکل برخط، پرونده بیستوسومین جشنواره بینالمللی قصهگویی با انتخاب برگزیدگان بخشهای قصههای ۹۰ ثانیه، جستارنویسی، مقاله، پایاننامه و رساله، کتاب، پادکست «پژوهشی» و «قصهگویی»، بخشهای ملی دختران و پسران، ملی زنان و مردان، آیینی سنتی دختران و پسران، آیینی سنتی زنان و مردان و بخش بینالملل بسته شد.
اما قصه و قصهگویی همچنان به قوت خود باقی است و با باز کردن دریچههای جدیدی به سوی شیوههای قصهگویی در این دوره از جشنواره همچون پادکستها، راههای دیگری برای حفظ این سنت قدیمی و شیرین به روی علاقهمندانش گشوده شده است.
در ادامه گفتوگوی ما با دو برگزیده بخشهای مختلف بیست و سومین دوره جشنواره را خواهید خواند.
فقط یک سطل آهنی داشتم
لیلا ابراهیمی، برگزیده نخست بخش بینالملل بیستوسومین جشنواره بینالمللی قصهگویی، از کودکی عضو کانون پرورش فکری بوده و نخستین حضورش در این جشنواره به پنجمین دوره آن برمیگردد. این مربی کانون و قصهگو درباره تجربه حضورش در این دوره از جشنواره به خبرنگار ما میگوید: امسال با قصه «شیر و خرگوش» که یکی از داستانهای شناخته شده مولاناست در جشنواره شرکت کردم. البته بازنویسی قصه را از کتاب «قصههای خوب برای بچههای خوب» نوشته مهدی آذریزدی انتخاب و آن را با لهجه قزوینی اجرا کردم.
وی با تأکید بر اینکه امسال قصد داشته با کمترین امکانات در جشنواره حاضر باشد و قصهاش را بگوید، ادامه میدهد: نوع روایت داستان و استفاده از لهجه برایم بسیار مهم بود و در کنار آن سعی کردم تا جایی که ممکن است از کمترین ابزار استفاده کنم و فقط یک سطل آهنی داشتم.
ابراهیمی با اشاره به اهمیت استفاده از لهجههای بومی و ویژگیهای آنها در قصهگویی اظهار میکند: لهجه قزوینی خاصیتی دارد که فقط باید با آن قصههای طنز تعریف کرد، از سویی دیگر من هیچ وقت نمیتوانم با این لهجه قصه جدی بگویم. امسال هم به دلیل شرایطی که کرونا بر جامعه حاکم کرده و بچهها بیشتر وقتشان را در خانه ماندند و ناراحت بودند، مصمم شدم یک قصه طنز انتخاب کنم.
داستانی که کمتر کسی آن را شنیده بود
ابراهیمی میگوید: زمانی که قصه «شیر و خرگوش» را انتخاب کردم متوجه شدم ظرفیتهای بسیاری برای روایت کردن دارد و به دلیل اینکه این داستان در کتابهای درسی هم وجود داشت تصور میکردم همه آن را میشناسند و به دنبال راهی بودم که آن را به گونهای متفاوت و با خلاقیت روایت کنم، اما شاید باور نکنید وقتی به دیگران میگفتم چه قصهای را انتخاب کردم اکثراً آن را نمیشناختند، در حالی که تا پیش از این گمان میکردم همه این قصه را میدانند و برایم بسیار عجیب بود که چطور میشود مردم یک قصه کهن را نشناسند، اما از طرفی خوشحال بودم روایت کردن این قصه موجب میشود تا بیشتر شناخته شود.
قزوین؛ شهری با لهجه فراموش شده
این برگزیده درباره توجه ویژه داوران به لهجه و گویشهای مختلف میگوید: به نظرم امسال یکی از ملاکهای انتخاب آثار، استفاده از لهجههای محلی بود. متأسفانه قزوین از جمله شهرهایی است که لهجهاش فراموش شده و وقتی من برای قزوینیها قصه میگویم این لهجه برایشان تعجببرانگیز است و حتی دوست ندارند نسل جدید با این لهجه صحبت کنند. در حالی که یزدیها، اصفهانیها و... به لهجههایشان میبالند اما در شهر ما کاملاً فراموش شده و حتی بچهها هم آن را به خوبی متوجه نمیشوند.
ابراهیمی که سالهاست به عنوان مربی کانون پرورش فکری با این مجموعه همکاری دارد در واکنش به اهمیت قصهگویی در حفظ داستانهای کهن و انتقال آن به نسلهای آینده میگوید: به نظرم نقش قصهگویی در این ماندگاری انکارناپذیر است. در حالی که چندان نمیتوان روی قصههای جدید مانور داد، اما قصههای کهن و به ویژه داستانهای بومی و محلی قابلیت زیادی در خود دارند و میتوان آنها را تغییر داد و به گونههای متنوع و متفاوتی روایت کرد. داستانی هم که من برای این دوره انتخاب کردم ظرفیت زیادی برای روایت طنزگونه داشت و خوشبختانه قصه بسیار خوبی هم از آب درآمد.
قصهگویی از نوع ایجاز
اما محسن وظیفه برگزیده بخش ۹۰ثانیهای درباره ویژگیهای قصهگویی در مدت زمانی کوتاه میگوید: طبیعتاً این شکل از قصهگویی سختیهای خاص خودش را دارد. ما در ادبیات ایجاز و اطناب داریم و در واقع قصهگویی ۹۰ثانیهای نوعی ایجاز است و باید در کمترین زمان و با کمترین کلمات، بیشترین معنا را ارائه دهیم.
وی ادامه میدهد: به نظرم موفقیت یک قصهگویی کوتاه به دو عامل مهم برمیگردد؛ نخست اینکه داستان باید توانایی انتقال مفاهیم را داشته باشد و قصهگو نیز باید این قابلیت را در خود داشته باشد که بتواند مقدمه، اوج و فرود قصه را در ۹۰ثانیه به درستی مدیریت کند.
وظیفه با اشاره به موضوع نمایش «در خانه بمانیم» و حفظ کشش داستان در عین روایتی جذاب از موضوعی دلهرهآور این طور میگوید: اصل مطلبی که در قصه من به آن پرداخته شد درباره نوعدوستی و کمک به هم نوع است.
من در روایت این قصه از اشکال هندسی دایره، مربع و مثلث استفاده کردم که همنوع بودند. در این نمایش دایره به کرونا مبتلا میشود و دوستانش به فکر حل مشکل هستند و در نهایت مثلث و مربع به شکل یک خانه درمیآیند و دایره را در خود جای میدهند و همه چیز پس از مدتی به روال عادی بازمیگردد.
راههای جدید قصهگویی را پیدا کردهایم
این قصهگوی برگزیده درباره برپایی این دوره از جشنواره پس از وقفهای یک ساله میگوید: شرایط کرونایی موجب شد ما قابلیتهای زیادی برای ارائه قصه پیدا کنیم. شاید تا پیش از این فقط یک روش قصهگویی را میشناختیم اما با این اتفاق توانستیم راههای دیگری برای ترویج قصهگویی پیدا کنیم و این به نظرم اتفاق خیلی خوبی بود.
وی در پایان عنوان میکند: اما به نظرم امکانات جشنواره کمی کمتر از دورههای گذشته بود ولی این اتفاق خوبی است که کانون حتی با دست خالی کار میکند تا جشنواره قصهگویی را همچنان ادامه دهد و این سنت را حفظ کند.
نظر شما